جوان ، دعوا ، دادگاه ، پنج سال زندان
مهدی ، :) ، دادگاه ، ده سال زندان
سرنوشت1: دل آقای پدر،ریش می شود وقتی
چهره ی جوان چشمانش را پر می کند.وقتی صدای رنجور پسر ، از خامی جوانی اش
گله مند است.دل آقای پدر ریش است برای تخت کناری بابابزرگ...جوانی ک راهنما
نداشت...
سرنوشت2:خنده های مهدی بابا یعنی تیری بر
قلب تمام کوخ نشینان. خنده های مهدی بابا یعنی آییی روستایی ک همراه مریضت
آمدی بیمارستان و از بی جایی کفش زیر سر گذاشتی و کف بیمارستان
خوابیدی،آیییییی من هرچه را بخواهم دارم،حتی اگر حق تو باشد!